باران پاییز

باران پاییز
پچ ِ پچ ِ باران را می شنوی ؟
عاشقانه هایش را برای تو فرستاده ست !
گاه در کوچه می رقصد و پای کوبی می کند !
گاه شیشه ی ِ پنجره ی ِ اتاقت را می نوازد . . .
و برای قدم زدن ، می خواندت
برخیز و خویش را از غمی که تا مرگ ِ احساس می بردت ، رها ساز
خیس شو در بارانی که روحت را طراوات می دهد
باران ، همه بهانه است
موهبتی ست از سوی ِ خدا
گاه، خدا نیز بهانه می کند
و مست می شود
برای بارش ِ بوسه هایش
و تا آغوش بکشد تو را
از همه ی ِ آن لرزه گناهانی که سبب ِ اندوهت می شوند
آری، سروده ام را بگذار به حساب ِ تب و هذیان
اما باور دار که آغوش ِ او بسیار بزرگ است . . .
:: موضوعات مرتبط:
دلنوشته ها ,
باران پاییز ,
,
:: بازدید از این مطلب : 374
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0